شیرین ترین لحظه زندگیم
اولین نگاه عرشیا شیرین ترین لحظه زندگی پسرم الان ساعت 9:50 روز14/12/89 که من وخاله عاطفه پشت در اطاق عمل مضطرب ونگران سلامتی تو ومامان بودیم که انتظار بسر رسید وخبر خوشی که خانم پرستار در ساعت9:55 به ماداد خبر از سلامت هر دو تاتون بود به جرات میتونم بگم شیرین ترین لحظه زندگیم بود بعد از تحویل لباس به خانم پرستار که مامان از قبل برات خریده بود این عکس را از پشت شیشه اطاق نوزادان گرفتم چیزی که هرلحظه جلوی چشمم هست اینه که به محض اوردن تو زل زدی به من در عکست هم پیداست دراین لحظه فقط شکرگزار خدابودم که یک پسر تپل مپل به ما هدیه کرده بود وهیچ وقت این لحطه فرا...