آقا ماهی منو نخور.
دیشب با مامان جون و بابا جون رفتیم فروشگاه عرشیا(حامی). تا میتونستم لابه لای قفسه ها دویدم و بازی کردم .اونقدر بازی کردم و گرمم شد که مجبور شدم یکی یکی لباسهامو در بیارم که دیگه رسید به یه تیشرت . خواستم اونهم در بیارم که با یه مامان خشمگین مواجه شدم حالا بگذریم بالاخره رسیدیم به قسمت موجودات زنده که خیلی دوستشون دارم . وقتی اندوشکمو(انگشت) میبردم جلو همشون میخواستن اندوشکهای کوچولوی منو بخورن منهم فرار میکردم. خیلی خوب بود ماهی ها دوستتون دارم . اما نمی دونم چرا آقاهه بعضیهاشونو کشته بود . مامانم میگفت کاره اقای صیاده ،من که نفهمیدم .اما دوست نداشتم. اینجا هم مامان جون میخواست از من عکس بگیره ولی من میترسیدم اونها بیان منو بخورن واسه همین ترجیح دادم اینجوری عکس بگیرم. فِیس تو فِیس.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی