عرشیا جونعرشیا جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

نازبالام عرشیا *فرشته آسمانی مامان و بابا*

روزهای خوبِ منو توو بابایی

1394/8/17 17:30
نویسنده : مامان عرشیا
1,230 بازدید
اشتراک گذاری

نازدونۀ من، روزها میگذرن و تو بزرگ و بزرگتر میشی. هر روز با یه خاطره جدید یه حرف تازه و یه رفتار نو. بعضی وقتها فکر میکنم تو از ما هم بیشتر میفهمی. با حرفها و کارهات ما رو شگفت زده میکنی. اصرارت در یادگیری چیزهایی که فک میکنم برات سخته زیاده ولی خب زود بعد از تکرار یاد میگیری. اون موقع است که میخوام بخورمت .وقتی بابایی غروب از کار برمیگرده انگار یه نیروی تازه میگیری و روز تازه برات شروع میشه .خلاصه خونه فقط با سر و صدای تو شبیه خونه میشه. همش میگفتم اگه یه روز تنها باشم میدونم چیکار کنم . استراحت میکنم ، تلویزیون میبینم و .... . اما یکی دوباری که با، بابایی رفتی شرکت احساس میکردم توی خونه غریبم .بدون اینکه کار خاصی انجام بدم فقط منتظر نشستم تا زودتر بیایی خونه. تازه فهمیداگه باشی بهتر به کارهام میرسم.خلاصه اینکه پسر عزیزتر از جونم زندگی فقط با تو زیباست.عاشقتتتتتتم

پسندها (2)

نظرات (0)