عرشیا دندون داره تو غنچه مهمون داره
یه عصر خوب پاییز حس کردم یه چیزه تیز
گفتم مامان کجایی؟ بدو بیا تند و تیز
مامان اومد به پیشم گفتش چی شده عزیزم
منو نگاه نگاه کرد یه کم پایین بالا کرد
دستاشو خوب تمیز کرد غنچه ی منو وا کرد
دستش رو به آسمون مامان خدا خدا کرد
گفتش با خنده مامان شکرت خدای مهربان
آهای آهای ستاره ابرهای پاره پاره
عرشیا مهمون داره تو غنچه دندون داره
وقتی غنچش وا میشه دندونش پیدا میشه
مرواریدهای تازه عرشیا بهش می نازه
پسر نازم مامانی این شعرو برای مرواریدهای سفید و نارت سرودم امیدوارم وقتی بزرگتر شدی از این شعر خوشت بیاد. دوستتتت داریییییم. (امروز١٣/٩/٩٠ اولین دندان زیبای عرشیا نمایان شد)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی