عرشیا جونعرشیا جون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

نازبالام عرشیا *فرشته آسمانی مامان و بابا*

مراحل فتح میز تلویزیون...

1390/10/12 15:38
نویسنده : مامان عرشیا
1,710 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم جدیدا با پنج حرکت کوچیک مامانی مات و مبهوت میکنی و من موندم که تو چطور اینقدر خلاقی عزیزم.

مرحله اول: بررسی وضعیت و نقشه کشی

چند گام تا پیروزی

مرحله دوم:نگاه یواشکی به اطرافیان

چند گام تا پیروزی

مرحله سوم:کوبیدن دست کوچولوت روی میز برای لوس کردن

چند گام تا پیروزی

مرحله چهارم:بالاخره موفق میشی .ظاهرا یه خورده هم برات کوچیکه مامان جان بیا بیرون.

چند گام تا پیروزی

مرحله پنجم : حالا نمی دونی از کجا رفتی و چه جوری باید بیای پایین.

چند گام تا پیروزی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

خاله ی امیرعلی
12 دی 90 23:04
سلام دوست من
چه عنوان جالبی برای وب عرشیاجان انتخاب کردید من اهل تبریزم فکر کنم شمام ترک زبون باشید خوشحال میشم باهم بیشتر اشنا بشیم
ماشالاه هزار ماشالاه قندعسلتون خیلی خشگل و ناز و خوردنی هستن
این پستتونم خیلی جالب و بامزه بود...
منتظر حضور سبزتون در وبلاگ خواهر زاده ام هستم

سلام ممنون از اینکه به ما سر زدیدن. بله بابای عرشیاجون به زبان شیرین آذری صحبت میکنه اما من کم و بیش بلدم حتما به خواهرزاده گلت سر میزنم.
مامان خورشيد
13 دی 90 8:41
واي واقعا اين بچه ها خيلي خارق العاده اند. آدم مي مونه تعجب كنه، عصباني بشه، بخنده. الهي هميشه سلامت باشه و شيطوني هاشو ببينيد.

متشکرم عزیزم
مامان ارميا
13 دی 90 10:31
عزيزم. قربون اون يواشكي نگاه كردنت. ارميا هم مي دونه نبايد مثلا به چيزي دست بزنه اول نگاه مي كنه به ما ببينه چيزي مي گيم يا نه و بعد فشنگي به اون چيز دست مي زنه.
مامان آینده
13 دی 90 14:08
چه پسر کوچولوی نازی !! ماشاالله ( البته همه عرشیاها نازند ) به منو قاصدک هم سر بزنید
dp
13 دی 90 19:10
سلام . ملیسا خانم ما درسته که نمی تونه خودش بنویسه و از شما دعوت کنه ، اما بنده از طرف این فرشته آسمونی از شما عزیز ، دعوت می کنم کلبه مجازی ملیسا جوون رو منور کنید . خیلی خوشحال میشم تا از خودتون هم یک یادگاری برای دخترم به یادگار بزارید . منتظرتون هستیم .
امیرمحمد واسراکوچولو
13 دی 90 19:31
سلام وبلاگ امیرمحمد واسرا کوچولو با پست جدید دوماهگی امیرمحمد بروز شد منتظرتون هستیم
مامان ماهان
14 دی 90 10:23
ای جووووووووووووووووونم چه پس ناززززززی دارین خدا حفظش کنه بووووووووووووووووووس
دخترك
14 دی 90 13:37
سلام
ميگم اين عرشيا رو بايد شوهر بدين چون عيين يه دختر نازه
دوستم وبلاگتونو ديده بود هي ميگفت من اون ني ني خوشگله رو ميخوام
واسش اسفند دود كنيد


لطف داری عزیزم چشات ناز میبینی اسپندو هستم حتما دود میکنم
سپید مامان علی
14 دی 90 15:23
ای جونم قربون شیرین کاریهات بشم
ابوالفضلین باباسی
15 دی 90 15:11
--♥ ____________@@_@__@_____@ ___________@@@_____@@___@@@@@ __________@@@@______@@_@____@@ _________@@@@_______@@______@_@ _________@@@@_______@@______@_@ _________@@@@_______@_______@ _________@@@@@_____@_______@ __________@@@@@____@______@ ___________@@@@@@@______@ __@@@_________@@@@@_@ @@@@@@@________@@_____ _@@@@@@@_______@_____ __@@@@@@_______@@_____ ___@@_____@_____@_____ ____@______@____@_____@_@@ _______@@@@_@__@@_@_@@@@@ _____@@@@@@_@_@@__@@@@@@@ ____@@@@@@@__@@______@@@@@ ____@@@@@_____@_________@@@ ____@@_________@__________@ _____@_________@_____ _______________@_____ ____________@_@_____
عمه
15 دی 90 18:12
عمه فدات بشه الهي قربون اون چشات برم مي بينم! كه يواش يواش راه افتادي ميخواي راه بري آخ كه چقد خوشحال ميشم تورو مي بينم كه داري روز به روز قد ميكشيو بزرگ ميشي
عمه
15 دی 90 18:16
عرشياي ناز عمه ببين چقد نازو خوشگلي كه همه دوستت دارن منم قده تموم دنيا دوستت دارم دلم واسه ديدنت لك زده
مامان سمانه
16 دی 90 4:53
وااااااااااااییییی دلم ضعف رفت برای این همه شیطونی چقدر ناز و شیرین قربونت بره خاله که اینقدر زبلی
مامان آريا
18 دی 90 9:53
قربونت برم با اين مراحله فتحه ميزت كلي ااز دستت شيطونك خنديدم
مريم مامان برسامي
19 دی 90 12:16
سلام خاله جيگرت و اونجا چرا رفتي ميخواي ببيني ميزتون محكمه يا نه اي جانم اينم چندتا گل و بوسه از طرف برسامي واسه عرشيا كوچولو