عرشیا جونعرشیا جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نازبالام عرشیا *فرشته آسمانی مامان و بابا*

روزهای بهاری

1391/3/6 13:49
نویسنده : مامان عرشیا
755 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر مامان. این روزها نمیشه که هر روز بیام و برات خاطرات زیبات  رو بنویسم انگار هرچی بزرگتر میشی مامان بیشتر از قبل وقت کم میارم. آخه منتظر میمونم تا بخوابی . من یواشکی بدون سر و صدا بیام سراغ وبلاگت ببینم چه خبره . آخه اگه بیدار شی دیگه هیچ کاری نمیشه کرد فقط باید مواظب جنابعالی باشم تا خرابکاری نکنی و سراغ چیزهای خطر ناک نری. به هر حال با تمام شیطونیهات این روزها خیلی خوش میگذره هر روز غروب با هم میریم پارک تو با بچه ها بازی میکنی و همش دوست داری با همه دوست بشی . اسباب بازیتو میدی به دیگران و از اسباب بازی اونها استفاده میکنی خوب بلدی چطور سرشون کلاه بذاری . عاشق دوچرخه و ماشین برقی هستی و هر جا ببینی میگی هن هن یعنی سوار شم . قربونت برم که خودت میری بالای سرسره و میخوای تنها بیای پایی اما این نی نیهای بزرگ زورشون به تو میرسه و نمیذاری شما کارتو انجام بدی. عاشق تاب بازی و قدم زدن تو چمنها هم هستی وقتی پارک رو میبینی چنان میدوی که انگار دنیا رو بهت دادن. خلاصه عزیزم شب و روزم با شیرین کاری های تو دارن سپری میشن و من خیلی خوشحالم که دیگه امروزم مثل دیروز نیست . عاشششششششششششششششقتم عزیزم.

چند روز پیش رفتیم آتلیه تا ازشما عکسهای خوشگل بندازیم . خانم عکاس کلی عاشق تو و کارات شده بود جوری که دل نداشت عکس انداختن رو تموم کنه بعد از هر عکسی که مینداخت تو دوربین نگاه میکردو میگفت عززززیزم. جانم. قربونت برم . تو هم تا میتونستی از عکس گرفتنت لذت بردی و شیطونی کردی. الهههههههههههههییییییییییییییییییییییییییییییی مامان قربونت برم شاه پسر .

عشق مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سپید مامان علی
4 خرداد 91 10:25
وای بخورمت...که هر روز شیرین تر از قبل میشی...معلومه که عرشیا جونی شیرینه مثل باقلوا میمونه آدم دوست داره درسته گازش بزنه
فرزند ما
4 خرداد 91 10:57
انشاالله عرشیا کوچولو رو خدا برات حفظ کنه عزیزم برا منم دعا کن
بابای ملیسا
4 خرداد 91 11:51
سلام . بازم مثل همیشه وبلاگتون زیبا و قشنگ به روز شده . ملیسا خانم منتظر شماست تا عکسهای جدیدش رو ببینید و با گذاشتن نظر خودتون هر چند کوتاه خوشحالش کنید . منتظرتون هستیم .
مامان امیر مهدی
6 خرداد 91 2:53
سلام دوست عزیز وبلاگ امیر مهدی به روز شده خوشحال میشیم پیشمون بیاین وبا نظرات قشنگتون خوشحالمون کنید
مامان ماهان نفسی
18 خرداد 91 14:05
وای که به عکاس حسودیم شد کاش من به جاش انجا بودم اون صورت بلوریتو حسابی بوس بارون میکردم**:خوشحال میشم به ماهان منم سر بزنی