درس و مشقم تموم نمیشه...
گل پسرم ، تازگیها یاد گرفتی که باید هر روز مشق بنویسی و کتاب بخونی اونهم به روش باستانی. کتابها رو از روی شکلش میخونیو مشقهاتم به روش میخی رو دیوار مینویسی وقتی هم بهت میگم عرشیا چی مینویسی هر جایی رو یه جور معنی میکنی زیر اوپن باباجون زیر آیفون توپ بازی کنج اوپن مامانی روی یخچال گل گل گل . هر کدوم جای مشخصی داره و سعی میکنی هرگز از درس و مشقت عقب نمیمونی . دیروز غروب هم که من و بابایی مشغول نصب طبقه برای اتاقت بودیم از فرصت استفاده کردی و کلی مشق و نقاشی کشیدی اونهم روی دیوار طوری که کل دیوار اوپن خط خطی بود که مامان مجبور شده با ابرو مایع ظرفشویی تموم دیوارو بشوره وقتی هم که دیدی مشقهات پاک شده رفتی سراغ لوازم آرایشی اول صورتت رو نقاشی کردی بعد هم دیوار بیچاره . که واقعاً کلافه و خستم کرده بودی و بالاخره اون روم و بالا آوردی و شاهد رفتار خشن شدی . دیگه دیگه... . کلی هم گریه و زاری که هر چی میخوای ازم بگیر اما مداد آرایشی رو از من نگیر به هر حال عزیزم مامان اگر هم عصبانی بشم ولی باز هم دوستتدارم و لپاتو میبوسم البته بعد از اینکه آروم بشم و مطمئن شم که حساب کار دستت اومده الهی جیگرت بخورم اوچولو موچولو .