میخوام

عزیزیم از وقتی که برنامه عمو پورنگ رو میبینی یا بقول خودت دودو افندی، از سلطان یاد گرفتی که هر چی رو میبینی بگی میخوام. گل روز رو داری با میخوام سپری میکنی مثلا شکلات میخوام، برف میخوام ، ماشین میخوام، باباجونم میخوام، ویدا میخوام، پارک میخوام  و کلی میخوامهای دیگه که به ماهی رسیدو هدت گیر کرد طوری کهه حتی تو خواب و بیداری میگفتی ماهی میخوام، خلاصه دیروز مامانی رو مجبور کرد که بردارم ببرمت جایی که ماهیهای آکواریومی میفروشن کلی به ماهیها نگاه کردی و منم یدونه ماهی کله شیری برات خریدم آوردمت خونه وقتی که رسیدی خونه ماهی رو انداختم تو تنگ و تو هی با ماهی بای بای میکردی و قصه میخوردی که مامان جونم ماهی بای بای نمیکنه. برا شعر میخوندی و میگفتی ماهی دم بزن ماهی دم بزن اونکه دم میزد توهم بای بای میکردی تازه بهش پفیلا هم دادی کلی هم گریه کردی که غذای ماهی میخوام میخواستی غذای اونو بخوری. غروب هم که تا ازت غافل شدم و مشغول ظرف شستن یهو به خودم اومدم دیدم آقا عرشیا تا بازو توی تنگ ماهی و همراه ماهی شنا میکنه. الحمدا... با خریدن ماهی یه کوچولو از بهونه گیریهات کم شده . مشغول کشتن ماهی میشی و دست از سر من برمیداری . و اما تاثیر عمو پورنگ ماشاا... روت زیاد بوده مثلا کیشتله یاد گرفتی و وقتی بابا دراز کشیده و بلویزیون نگاه میکنه ناگهان با کیشتله تو مواجه میشه و یه چیزی محکم میخوره تو سرش بهت میگه عرشیا این چی بود میگی کیشتله زدم. یا اینکه من میگم عرشیا هرکاری میکنی بکن امااااااا تو میگی خونه کبیث نکن.خلاصه خیلی خوردنی شدی عشق من. دوستتتتتتتتت دارم.