عرشیا جونعرشیا جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نازبالام عرشیا *فرشته آسمانی مامان و بابا*

سلام عشق مامان

1391/6/11 13:01
نویسنده : مامان عرشیا
601 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام ، گل پسر میدونم وقت یکه این تاریخ از پست رو ببینی میگی پس توی این روزهایی که گذشت کجا بودی مامام که برام هیچ خاطره ای ثبت نکردی، مادر جون من هم شرمنده ام چون هم لپ تاپ خراب شده بود هم تو بزرگتر شدی و به من فرصت وبلاگ نویسی نمیدی و همش میخوای خودت با کامپیوتر بازی کنی. منهم که فقط باید حواسم به تو و شیطونیهات باشه . خلاصه مادر جون برات بگم که الان که این حرفهارو مینویسم اردبیل هستیم و تو با عمه سولی رفتی بیرون . قبل از اینجا هم رفتیم لاهیجان  و اونجا کلی بازی و شادی کردی و حالا هم که اومدیم اردبیل شیطونتر هم شدی . کلی کارها و حرفهای تازه توی سفر یاد گرفتی و من خیلی خوشحالم که گل پسرم اینقدر باهوش و نازنینه الهی دورت بگردم که هرکس هرچی میگه فوراً یاد میگیری و تکرار میکنی . اسم خیلی هارو یاد گرفتی و صداشون میکنی . از گل بهترم این سفر فقط یه کوچولو برات خسته کننده است چون هم هوا گرمه هم راهها طولانی . ولی بازهم خوش میگذرونی.راستی مامنی وقتی رفته بودیم آستارا تو یه گاو بادی دیدی و اونو خواستی طوری اشک میریختی که اینگار چند ساله گاو بازی. باباجون هم امون نداد و فوری برات خریدش همونجا سوارش شدی و پیتیکو پیتیکو کردی . بعد باخودت آوردي توي ساندويچي و نشوندي روي صندلي و بهش غذا دادي ، الهي مادر برات بميره كه همه چيز رو ميفهمي و تقاضا ميكني . دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتدارم عرشيا قد گل قد خدا . ديگه بايد برم چون عمه تورو آورده خونه. باي باي 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان شراره
8 شهریور 91 19:03
ماشالله روز به روز شيرينتر ميشه.خدا حفظش كنه.
سپید مامان علی
16 شهریور 91 9:06
ماشاءالله به عرشیا جونی که کلی حرف بلد بزنه.....انشاءالله همیشه به گردش و خوشگذرونی...خیلی دلمون واست تنگ شده بود
مامان سونیا
19 شهریور 91 17:55
ماشاالله به این گل پسر باهوش انشاالله همیشه ددر و سفر و خوش گذرونی و سفر بی خطر
مامان ارمیا
20 شهریور 91 8:36